يكي از نشريات معتبر اقتصادي در توضیح انتخاب کارول بارتز بهعنوان یکی از قدرتمندترین زنان جهان در سال 2005 اینگونه مینویسد: «شاید بعد از کارلی فیورینا، مدیر سابق اچپي، دنیای فناوري چنین قدرتی را در فرم یک مدیر زن به خود ندیده باشد. از سال 1992 بارتز اتودسک را از یک سازنده ضعیف نرمافزار به رهبر نرمافزارهای CAD تبدیل کرده است.» و این يک واقعیت است. بارتز توانست در طی سالهای حضورش در اتودسک آن را به یکی از بزرگترین شرکتهای نرمافزاری دنیا تبدیل کند. شرکتی که نرمافزارهایش نياز گستره وسیعی از کاربران مانند مهندسان، سازندگان و معماران را برطرف ميکند. این همان چیزی است که بارتز را از دیگران متمایز میکند.
کارول بارتز در 29 آگوست 1948 در مینهسوتا ایالاتمتحده متولد شد. وی زندگی بهنسبت سختی را در دوران کودکی خود پشتسر گذاشت. هشت ساله بود که مادرش را از دست داد و به همراه برادر کوچکترش توسط مادربزرگش نگهداری شد. بهاین ترتیب، خیلی زود وی از مینهسوتا به یک مزرعه لبنیاتی در ویسکانزین نقلمکان کرد. بارتز پس از پایان دبیرستان به دانشگاه ویسکانزین رفته و مدرک لیسانس علومکامپیوتر خود را از آنجا کسب کرد. وی در طول دوران دانشجویی و برای درآوردن خرج خود بهعنوان پیشخدمت کار میکرد.
شروع فعالیت بارتز در دنیای فناوري به سال 1976 برمیگردد. یعنی وقتی که بهعنوان تحلیلگر سیستم در 3M مشغول کار شد. اما پس از رد درخواست وی برای انتقال به ساختمان مرکزی و احراز پست مدیریتی، این شرکت را ترک کرد. در آن زمان مسئولان 3M به دنبال مدیر زن نبودند و خیلی ساده به وی گفتند: «این کاری نیست که زنها بخواهند آن را انجام دهند.» به همین دلیل، بارتز راه DEC را در پیش گرفت و خیلی زود به بالاترین مقام زن در آن تبدیل شد. سپس در سال 1983 به شرکت سان که در آن زمان شرکت تازهتأسیسی محسوب میشد، رفت. در سال 1987 وی به مدیریت بخش سیستمهای فدرال ارتقا یافت و بهعنوان یکی از مدیران رده بالای سان فعالیت کرد. اما علاقه به چالشهای جدید بارتز را رها نمیکرد. وی در سال 1992 سان را برای کسب پست مدیر ارشد اتودسک رها کرد. اتودسک در آن زمان نرمافزارهای خوبی تولید میکرد، اما از مدیریت و بازاریابی بسیار ضعیفی برخوردار بود. خود او در اینباره میگوید: «من بازار نرمافزارهای فني را دوست دارم. زیرا آنجا افراد تصمیمهای طولانیمدتتر و معنادارتری را درباره استفاده از یک نرمافزار اتخاذ میکنند و سعی ندارند تا هر ششماه یکبار به یک محصول جدیدتر سوییچ کنند.»
وی پس از ورود به اتودسک بهسرعت دست به تغییراتی بنیادی زد. بخشهای زیانآور را تعطیل کرد، دست به انجام یک سری تصاحب استراتژیک زد و سعی کرد تا کسبوکار شرکت را متنوع کند. بارتز پس از مدتی شیوه فروش نرمافزار اتودسک را نیز تغییرداد. آنها در گذشته از شیوهای استفاده میکردند که مشتری پس از خرید نرمافزار میتوانست تا ابد از آن استفاده کند، اما برای هر بهروزرسانی جدید باید پول پرداخت میکرد. اما در مدل جدید مشتری حق اشتراک استفاده از نرمافزار را برای مدت مشخصی خریداریکرده و در این مدت میتوانست از بهروزرسانیهای رایگان بهرهمند شود. مدل دوم بهنسبت شیوه سنتی فروش نرمافزار اتودسک، از نقطهنظر مالی بسیار قابلپیشبینیتر بود. بارتز همچنین سعیکرد تا چرخه توسعه محصول را در اتودسک کاهشداده و به این ترتیب بتواند در مدت زمان کمتری محصول جدیدي عرضه کند. روش 3F (سرنام Fail fast forward) نیز از ابداعات معروف بارتز در مدت زمان مدیریتش در اتودسک است که باعث میشود تا شرکت درصورت شکست در یک مأموریت بهسرعت خود را ترمیمکرده و به صحنه بازگردد. او در سال 2006 از سمت مدیریت اتودسک کنارهگیریکرده و رئیس اجرایی هیئتمدیره شد.
بارتز همچنین درطول سالهای فعالیت خود در هیئتمدیره شرکتهای مطرحی مانند سیسکو، اینتل و BEA Systems نیز حضور داشته است. شیوه مدیریت بارتز در طول سالیان متمادی فعالیتش در شغلهای مدیریتی نیز از موضوعات قابلبحث است. وی به کار گروهي و تقسیم مسئولیتها اعتقاد راسخي دارد. به نظر بارتز، باید تاحدممکن کارمندان در فرآيندهای مرتبط با تصمیمگیری دخالت داده شوند. وی همچنین کارمندانش را تشویق میکند تا جدا از محیط کار، زندگی شخصی خود را نیز به بهترین شکل دنبال کنند. این فلسفهای است که خود او نیز سعی در پیادهسازی آن داشته است. بارتز وقت بهنسبت زیادی را برای کسی در جایگاه مدیریتی وی، با خانوادهاش صرف میکند. او همچنین باغچهاي شخصی دارد که تقریباً همه چیز در آن میکارد. در مواردی که فشار کار زیاد میشود، بارتز سعی میکند با پناهبردن به باغچه، مدت زمانی را دور از استرسهای معمول به فکرکردن بپردازد. او همچنین در اوایل فعالیتش در اتودسک با بیماری سرطان مواجهشد. با این حال، حتی این مشکل عظیم نیز وی را ناامید نکرد. او همزمان شرکت را اداره کرده و در جلسههاي شیمیدرمانی شرکت میکرد. خود بارتز میگوید: «خوب درست است. من سرطان داشتم، اما این به این معنا نبود که به مرگ محکوم شدهام.» بارتز این مشکل را نیز بهخوبی پشتسر گذاشت. لذت وافر او از مدیریت افراد و ایجاد شرکتی موفق باعث میشود تا بارتز از آزمونهای متعددی سربلند بیرون آید. وی اعتقاد دارد، افراد نباید خیلی به آینده فکر و براي آن برنامهریزی کنند، زیرا در این صورت زمان حال را از دست خواهند داد. بارتز ادامه میدهد: «من برنامه نداشتم که مديرعامل اتودسک شوم و به دره سیلیکون بیایم و البته هیچ برنامهای برای ورود به حوزه علومکامپیوتر نیز نداشتم. همه اینها در طول زمان اتفاق افتادند و چیزهایی نبودند که من از پیش در ذهن طرحریزی کرده باشم.»
در ژانویه سال 2009، بارتز بهعنوان مدير جدید یاهو جایگزین جری یانگ شد. چالش جدیدی که تاحدود زیادی با آنچه وی در اتودسک تجربه کرده، متفاوت بود. وی خیلی زود شروع به ارائه برنامههای ضربتی و انقلابی برای نجات یاهو کرد. اما بهنظر میرسد، وضعیت یاهو بسیار بغرنجتر از این حرفها است. خود بارتز نیز در سال 2010 اذعان کرد، رهبری یاهو خیلی دشوارتر از آن چیزی است که انتظارش را میکشید. وی بهسرعت ساختار سازمانی را تغییر داده، مدیران جدید را جایگزین گروه قبلی کرده و با تعدیل نیروی گسترده هزینهها را کاهش داد. آنها همچنین قوانین دشوارتری را برای کارمندان درنظرگرفته و به کاهش شدید تعطیلات و افزایش ساعات کار پرداختند. برنامههای ضربتی بارتز برای وضعیت فعلی یاهو نیز چندان عجیب بهنظر نمیرسد، اما بعضی اعتقاد دارند که وی هر چه قدر هم که در کار خود وارد باشد، نمیتواند یاهو را از وضعیت فعلی خارجکند. درواقع این کاری است که شاید هیچکس قادر به انجام آن نباشد. بارتز در ژانویه 2010، یعنی یکسال پس از روی کار آمدنش به نخستين سال فعالیت خود در سمت مدير یاهو نمره B- داد. اما اعتقاد دارد که شرایط روزبهروز بهتر خواهد شد. این موضوعی است که میتوان خیلی ساده درباره آن تردید کرد. بارتز از نسلی از زنان برخواسته است که باور داشتند میتوانند دنیا را دگرگون کنند.
نسلی که بسیاری از مرزها را پشتسر گذاشته و نشان داده چیزی به نام «شغل مردانه» وجود خارجی ندارد، اما درباره ادامهیافتن راه این نسل، دستکم در داخل مرزهای ایالاتمتحده تردیدهایی وجود دارد. خود بارتز نیز دراینباره مشکلاتی دارد. وی اشاره دارد، درحقیقت نمیداند چرا دختران امریکایی تا این حد از ریاضیات به دور هستند. به نظر او که شیفته ریاضیات است باید سعی شود تا علاقهمندی دختران به ریاضیات و مباحث مرتبط بیشتر شود. خود او سرمایهگذاریهای متعددی را روی این امر انجام داده است. از جمله میتوان به برنــامههـای کارورزي اشاره کرد که وی در اتودسک برای دختران نوجوان ترتیب داده بود. با این حال، حتی دختر خود وی نیز به این سمت کشیده نشده و قصددارد یک ستاره تئاتر شود! کاری که نسل بارتز برای دنیای فناوري انجام داد، قابل تقدیر بود. آنها توانستند با کار زیاد و عدمتوجه به تبعیضهای جنسی موجود راه خود را در صنعت بازکنند، هرچند درباره ادامه این روند تردیدهای بسیاری وجود دارد. آموزش مناسب میتواند این تردیدها را کمتر کند، با اين حال در ایالاتمتحده کسی را نمیتوان به انتخاب رشته تحصیلی خاصی مجبورکرد. شاید نسل جوان دختران به اندازه افرادی مانند بارتز و فیورینا قوی نباشند، اما به هر ترتيب این میراثی است که برای همیشه در تاریخ ثبت خواهد شد. تا روزی که نسلي تازه آن را ورق بزند.